یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد
یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد

Girlish Mission is Screwed

ظهره، پدر میرسه خونه. 

++سلام پدر

--سلام برادر

++یعنی حالا دیگه به درجه ی برادری نائل شدم من؟؟؟؟؟

-- (قهقهه ی پدر)


دلم خوش بود حداقل اگه پسرهای دوست و فامیل و همکلاسی ، من رو همیشه جزو جمع خودشون میدیدن و انگار نه انگار که دخترم. حداقل پدرجان چنین فکری نمی کنه و تازه همه ش دختربودنم رو بهم یادآوری می کنه و تذکر هم میده. اونوقت، حالا که مدتی یه سعی دارم یه ذره، در حد توانم، دختر باشم، میرسه خونه و یه همچین مکالمه ای برقرار میشه بین ما. و این حاکی از شکست من در تلاش برای نشان دادن وجه دخترانه ی شخصیتم می باشد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد