یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد
یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد

چقد خوبه وقتی میدونه صدای قلبش، تنها راه آروم شدن منه...

اشک تو چشمام جمع شده و فقط به هر بهانه ای سرمو برمی گردونم، خودمو مشغول می کنم، با تلفن حرف میزنم که نیاد پایین. از اون گوشه ی اتاق، با هدفون تو گوشش، یهو بلند میشه و میاد طرفم. فقط سرمو میچسبونه به سمت چپ سینه ش و محکم میگیرتم. میگه: هیچی نگو، میدونم، آروم باش فقط. 

پی نوشت: تنها وقتایی که نمیگم با قدش، حق منو خورده، همین موقع هاست. وقتی قدت اونقدری هست که گوش هات، موازی قلب برادرته.

نظرات 1 + ارسال نظر
آقای غریبه چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت 16:48 http://my-fate.blogsky.com/

خوش به حال جفتتون

خیلی ممنون. عاشقشم من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد