یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد
یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد

با من از دردهات بگو

احتمالا آدما خوششون نیاد که وقتی مریض میشن، یک نفر دیگه به خاطر مریض شدنشون، مواخذه شون کنه. یعنی خوب صددرصد که خوششون نمیاد. ولی در توان من نبود که نگم هر چقدر که داری الان اذیت میشی، مسبب ش خودت بودی. نتونستم نگم که دیگه صلاحیت نداری راجع به کدوم دکتر و کدوم بیمارستان و زمانش و هرچیز دیگه مربوط به سلامتیت نظر بدی. نتونستم نگم که حرف نزدن از زخمت و درد کشیدن و صدا در نیاوردن، اسمش صبوری نیست. اسمش تحمل نیست. اسمش یه چیز دیگه ست که به احترام سن ت و بزرگی ت، دهنم باز نمیشه به گفتنش. دردش که فقط مال تو نیست. درد کمتر و کمتر شدن این زمان باهم بودن، مال همه مونه. اونی که قاطی می کنه و عصبانی میشه، نه دیوونه ست نه بی درک و نه هیچ چیز دیگه. فقط درد کشیدن تو از تحملش خارجه.
نظرات 1 + ارسال نظر
بهزاد منفرد دوشنبه 27 دی 1395 ساعت 01:55 http://behzad900.blogsky.com

راستش این پست و که خوندم یاد فیلم دست های خالی افتادم
سکانس آخرش
http://www.aparat.com/v/9wlmI

و اینجا می تونی ببینی .

گاهی اوقات هم یه اعتراف یه بیمارو خوب می کنه ...

ندیده بودمش. قشنگ بود. مرسی.
من الان متهمم که زخمی رو لو دادم که داره با پیگیری خوب میشه :دی . اسمم شده دهن لق :|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد