یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد
یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد

همه قرار نیست شاخ غول بشکنن.

چند درصد انتظارایی که ما از خودمون داریم واقعی ان واقعا؟ این سوالی بود که از مدت ها قبل، دنبال جوابش بودم. تا که دیروز، برادر گرامی اومد پیشم و وقتی دید که خیلی درگیر راه انداختن کار جدیدم، گفت: اگه همه ی ثروت و فرصت دنیا در اختیارت بود، چه کاری می کردی؟هرچی به ذهنت میرسه بگو. بهو یه لبخند ناخودآگاهی اومد روی لبم، یه آرامش عجیب. خندید و گفت: زود بگو چی میبینی؟ گفتم: خودمو میبینم با یه کوله و یه دوربین، که دارم رو یه عالمه سنگ و بنای باستانی قدم میزنم. خودمو میبینم که مدیر یه گالری ام، با کلی نمایش از کارای خودم و بقیه. گفت: این چیزیه که قلبا میخوای. چیزیه که شادت میکنه. انتخابته. 

حرفهای برادرجان رو میذارم کنار مکالمه ی من با یکی از بستگان توی خیابون. 

سلام یونو خانوم. خوبین شما؟ + خیلی ممنون، شما خوبین؟ - مرسی، دکتر نشدین هنوز؟ +نخیر، فعلا قصد دکترا خوندن ندارم. -این چه حرفیه؟ مگه میشه اسم شمارو بدون دکتر خطاب کرد. حیفه ها. و کلی چرا و دلیل خواست که واقعا چرا؟ 

ظاهرا ماها اونقدری که به نظر میرسه، آزادی عمل نداریم. و من احساس می کنم شاید اینو خیلی دیر فهمیده باشم، ولی خوشبختانه زودتر از اون که خیلی دیر بشه فهمیدمش. (تحلیل با خواننده، بسطش از توان من خارجه :دی ) احتمالا خیلی از انتظاراتی که ما از خودمون داریم، اکتسابی ان. یعنی دیگران بر حسب دودوتا چهارتای خودشون، یه انتظاراتی ازت دارن و القا هم می کنن. بعد شرایطی پیش میاد که تو تا حدی کمتر از انتظارها ظاهر میشی، و این همیشه توی بک گراند ذهنت میمونه و روی رفتارت، عملکردت، بازدهی ت تاثیر میذاره. 

شاید اگه 10 سال پیش، اصلا اگه همین 1 سال پیش بود، در جواب اون فامیل محترم، میگفتم: آره خوب، کاش بخونم. و به خونه که میرسیدم تو آزمون دکترا ثبت نام می کردم. ولی الان، کافیه کسی اشاره ای به انتظارش از من کنه و این جوابو میشنوه که: این چیزی نیست که دوست داشته باشم. ترجیح میدم کاری رو انجام بدم که دوستش دارم. 

و نهایتا اینکه تقصیر هیچ کدوم ما نیست که خیلی وقت ها برای برآورده کردن انتظار دیگران تلاش کردیم. این انتظارا القا شده بهمون. ذره ذره و قطره قطره و الکترون الکترون. فقط مهم اینه که خودمونو بیشتر و بهتر بشناسیم و قدرت تفکیک خواسته های خودمون از دیگران رو به دست بیاریم. زندگی نه اونقدرا سخته که به نظر میاد، نه اونقدرا آسون. بهینه ترین حالتش، شادترین وضعیته.

نظرات 1 + ارسال نظر
زیزا شنبه 23 بهمن 1395 ساعت 23:51 http://zizaa.blogsky.com/

سلام
جالب بود

سلام
مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد