یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد
یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد

برای گرند مای تجدیدناپذیر

رفتم پیشش امروز، بهتر شده بود ولی هر دوتا چشمش کبود شده. دکتر میگه ضربه خورده به سرش، خودش میگه: اسم ضربه خوردن رو که میارین دلم می خواد بزنمتون :پی. که یعنی اگه ضربه خورده بود به سرم میفهمیدم. میگیم آخه نه سی تی اسکن چیزی نشون داده نه هیچ علایم دیگه ای داری! جز ضربه نمیتونه باشه، باز قاطی می کنه :دی. عزیز دل منه. لجوج و در عین حال بی اندازه صبور. صداش در نمیاد. فک کنم اون بخشی از من که از زارزدن تو مریضی بدش میاد، به این مامان بزرگ فوق العاده رفته.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد