یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد
یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد

رد پا

اینکه حرفهای آدم را جایی زده باشند، لابلای اهنگی، توی کتابی، دلنوشته ای، شعری، سخنی، جُکی حتی، اتفاق عجیب و قبلا نیفتاده ای نیست. اینکه یکهو بگویی: وااای، اصلا این خود منه، همه ی حس و حال منه؛ حس جالبی شاید باشد ولی نه برای من. حرفهای من را که جایی میزنند حس می کنم واداده ام، پیش رفیقی، توی شعری، مکالمه ای، جایی. یکی که خود من باشد، همین حس من را داشته باشد، باید بگردم آن تیکه ی جامانده از خودم تویش را پیدا کنم، با هر سیخ و سنگی که میتوانم وردارمش بگذارم سر جاش. اصلا شکایت کنم به دیوان عالی بابت کپی رایت حس و حالم. با هزار و یک جور استدلال استنتاجی و استقرایی و "این فقط از یونو برمیاد" قاضی را مجاب کنم که هیچ جنبنده ای تاب تحمل این حجم از احساسات و دیوانگی همزمان را نداشته و ندارد و اگر هم جایی دیدید متعلق به اینجانب است. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد