یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد
یونو

یونو

دو قدم مانده به همین لحظه، همه چیز را می شد لمس کرد

همیشه نخند. از من گفتن.

-- ناراحتم ازت

++چی؟ مگه تو ناراحت هم میشی؟

-- یعنی چی؟ مگه آدم نیستم من؟

++ چرا، منظورم این نبود، آخه هیچ وقت ندیدم ناراحت شی از چیزی. همیشه میخندی.


واقعا یعنی درک این موضوع اینقدر سخته؟ که آدم از کسایی که انتظاری ازشون نداره ناراحت نمیشه. آدم از کسی ناراحت میشه که رابطه تون به انتظار و توقع رسیده. 

من اگه همیشه میخندم و کمتر ناراحت میشم یا ناراحتی مو نشون نمیدم، واسه اینه که انتظارمو از آدما آوردم پایین. وقتی به زبون میارم که ناراحت شدم، یعنی نمیخوام ناراحت بمونم. یعنی این دوستی واسه م ارزش داره. یعنی واقعا درک این موضوع اینقدر سخته؟

Girlish Mission is Screwed

ظهره، پدر میرسه خونه. 

++سلام پدر

--سلام برادر

++یعنی حالا دیگه به درجه ی برادری نائل شدم من؟؟؟؟؟

-- (قهقهه ی پدر)


دلم خوش بود حداقل اگه پسرهای دوست و فامیل و همکلاسی ، من رو همیشه جزو جمع خودشون میدیدن و انگار نه انگار که دخترم. حداقل پدرجان چنین فکری نمی کنه و تازه همه ش دختربودنم رو بهم یادآوری می کنه و تذکر هم میده. اونوقت، حالا که مدتی یه سعی دارم یه ذره، در حد توانم، دختر باشم، میرسه خونه و یه همچین مکالمه ای برقرار میشه بین ما. و این حاکی از شکست من در تلاش برای نشان دادن وجه دخترانه ی شخصیتم می باشد.